زبانحال امام موسی کاظم علیه السلام قبل از شهادت
شاعر : محمد قاسمی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : غزل
صبح، از بیرحمی بسیار زندانبان من تیرهتر از ظلمت شام است در چشمان من
آتـش تنهـاییام را شـعـلهور تر میکـند اشک وقتی میچکد از دیدۀ گریان من
قـتـلـگـاه مـادر مـن خـانـۀ او شـد اگـر قـتلگاه من هم آخـر میشود زنـدان من
ارثم از عجّل وفـاتی گفـتن او این شده دوست دارم زودتر از تن درآید جان من
چند وقتی میشود که موقع افـطاریام خوردن خون جگر شد سهم آب و نان من
آنچنان لاغر شدم در کُنج این مطموره که نیست دیگر پیکرم یک لحظه به فرمان من
مثل آن مظلومه که در گوشۀ ویرانه مُرد دخترم دِق میکند از غُصّۀ هجران من
زَهر هارون کارگر شد از جگر چیزی نماند شرحه شرحه شد خدایا سینۀ سوزان من
آب میخواهم ولی حالا که ظرف آب نیست وا ذبیحا، نقش بسته بر لبِ عشطان من
تازه وقتی میروم بر شانۀهای دشمنان خـلق میسوزند از انـدوه بیپایـان من
|